فیک_جیمین

عایم بککککک

{•° توهم عاشقی °•} pt11

(پرش زمانی)
#هفته_بعد
×ا.ت ویو×

یک هفته بدون هیچ اتفاق خاصی دیگه ای گذشت ، دیروز بلیط گرفته بودیم که امروز برگردیم سئول ، کلی کار داشتم که انجام نداده بودم ، یکی از دوستامم داشت ازدواج میکرد باید برای مراسم ازدواجش میرفتم ...

(پرش زمانی)
#روز_عروسی
×ا.ت ویو×

آرایشگاه وقت گرفته بودم که برای عروسی برم اونجا و یکم به خودم برسم ... سوار ماشین جیمین شدم و منو رسوند دم آرایشگاه ...

کارم که تموم شد تو آینه یه نگاه به خودم انداختم ، خیلی خوشگل شده بودم ... رفتم توی یکی از اتاقهای آرایشگاه و لباسی که گرفته بودم و پوشیدم (عکسشو میزارم) ،
لباسم یکم باز بود اما خیلی قشنگ بود ، فکر نمیکنم جیمین باهاش مشکلی داشته باشه ...

پالتومو انداختم روی دوشم که برم ، به جیمین زنگ زدم که باهم بریم

ا.ت: جیمین، میای دنبالم در آرایشگاه که باهم بریم؟
جیمین: عزیزم ببخشید یکم کار دارم ماشین واست می‌فرستم تو برو لوکیشین واسم بفرست یه نیم ساعت دیگه من خودمو می‌رسونم

ا.ت: هوم، باشه خدافظ
جیمین: خدافظ عزیزم

گوشیو قطع کردم ، اصلا دوست نداشتم هی بهم بگه عزیزم ، حالمو بهم میزد
ماشین اومد و سوار شدم

(پرش زمانی)

×ا.ت ویو×

رفتم سمت دوستم و ازدواجشو بهش تبریک گفتم ( عروسی توی یه عمارت بزرگ بود) داشتم همینجور با دوستم حرف میزدم که نگاه سنگین یکی رو روی خودم حس کردم ، با چشمام دنبال اون نگاه می‌گشتم که فهمیدم جیمین بود

با عصبانیت به سمتم اومد و گفت

جیمین: این چه لباسیه، چرا انقد بازههههه
ا.ت: یاااا چخبرته ، مث اینکه اومدیم عروسیااا نیومدیم سر ختم که😐

جیمین: حالا هرچی خوشم نمیاد وقتی انقد خوشگل شدی کسی نگات کنه
ا.ت: به تو چه ربطی داره که کی ب من نگاه می‌کنه
جیمین: که به من چه ربطی داره ها !؟ الان نشونت میدم

مچ دستمو گرفت و منو کشوند و باهم از پله ها بالا رفتیم ، نمی‌دونستم کجا میخاد ببرتم ، رفتیم و رسیدیم دم در یکی از اتاقای عمارت ... در اتاقو باز کرد منو انداخت روی تخت خودشم روم خیمه زد.....

فشار بخورین
بسوزین
خماری بکشیییننننن😔😂😂😂
دیدگاه ها (۴۶)

عکس خودمو بزارم واستون؟؟🗿

از خوب بودنش فقط میتونم فاکینگ جیغ بزنم :)

فیک_جیمین شاید تا چند روز دیگه فیکو نزاشتم

ب شوهرم چپ نگا کنین من میدونم و شما🙂🔪

پارت اخر اعضا دست از دعوا برداشتن و به ا/ت که داشت از پله ها...

پارت 9 ویو ا/تپشتمو نگاه کردم و بله جنابعالی پشت سرم بودن فک...

⁴⁷پنج سال بعد...... ا/تم:وسایلتون رو جمع کردید؟ ا/ت: اره م:...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط